طرحواره وابستگی

• به تنهایی نمی توانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.
• زندگی برای افرادی که این طرحواره را دارند، بسیار طاقت فرسا استو
• احساس می کنند که توان انجام هیچ کاری را ندارند.
• باور دارند که آدم بی عرضه ایی هستند و نمی توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
• برای گرفتن کمک مدام دست نیاز به سوی دیگران دراز می کنند.
• اعتقاد دارند که اگر دیگران به آنها کمک نکنند، نمی توانند زنده بمانند.
• مرکز ثقل تجربۀ وابستگی این است که افراد در مقابل پذیرش مسئولیت های خود، سخت در مبارزه هستند و از پذیرش این مسئولیت ها اکراه دارند.
• شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، این باور راسخ را در فرد ایجاد می کند که در انجام کارهای خود ضعف دارد.
• بدون کمک و حضور اطرافیان خود، سردرگم و آشفته هستند.
• حس بی کفایتی دارند.
• افکار معمول و متداول آنها که به حس بی کفایتی شان دامن می زند: «این کار خیلی سخت است»، «من از پس این کار برنمیایم»، «شکست می خورم»، «اصلاً نمی توانم این مسئولیت ها را قبول کنم».
• به شدت به کمک و همفکری دیگران نیاز دارند.
• اگر مجبور شوند بدون حضور و کمک دیگران کاری را انجام دهند، انگار فلج می شوند و هیچ راه حلی به ذهنشان خطور نمی کند.
• تنها راه حل موجود در ذهن آنها برای حل مشکلات، کمک گرفتن از دیگران است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آشغالدونی

«بذار برات بگم مریض خونه چه جور جائیه. مریض خونه همینه که هس، بعضی‌ها خیال می‌کنن مریض خونه جائیه که مریضا میرن اونجا می‌میرن و

ادامه مطلب »

محرمانگی تماس

چند وقت پیش کتاب «اخلاق در مشاوره و روان شناسی» نوشتۀ دکتر حسینیان را خواندم. در بخشی از کتاب از اصطلاحی به نام «محرمانگی تماس»

ادامه مطلب »

سال بلوا

«گفتم چند دقیقه این جا بنشین و به من تکیه بده. گفت کارم از تکیه گذشته، دلم می خواهد توی بغلت بمیرم» 1 نام کتاب:

ادامه مطلب »

طنز فاخر سعدی

1 نام کتاب: طنز فاخر سعدی نویسنده: ایرج پزشکزاد نشر: شهاب تعداد صفحات: 205 موضوع: ادبیات و شعر فارسی 2 دومین اثر از پزشکزاد که

ادامه مطلب »