
محرمانگی تماس
چند وقت پیش کتاب «اخلاق در مشاوره و روان شناسی» نوشتۀ دکتر حسینیان را خواندم. در بخشی از کتاب از اصطلاحی به نام «محرمانگی تماس»

چند وقت پیش کتاب «اخلاق در مشاوره و روان شناسی» نوشتۀ دکتر حسینیان را خواندم. در بخشی از کتاب از اصطلاحی به نام «محرمانگی تماس»

براى هر كسى معنى و تعريف متفاوتى دارد. براي من با توجه به شرايط الانم هر روز حداقل ده دقيقه نوشتن است. حالا چه به

روزهايى كه براى نوشتن ايده ندارم، گيج و سردرگم ميشوم. البته نه اين كه اصلا ايده ايى نداشته باشم. ايده ايى كه بتوانم همين الان

سه چهار سال پيش بود كه پى بردم زندگی مينيمال آن چيزى هست كه به دنبالش هستم و حال مرا خوب مى كند. براي من

كسي نميخواند، يكى از دلايلى است كه باعث ميشود دير به دير وبلاگم را بروزرسانى كنم. دليل قانع كننده ايى نيست، ترس از خوانده نشدن.

این روزها هیچ چیزی به اندازه سادگی برایم آرامش به همراه ندارد. غذایی که میخورم، لباسی که میپوشم، وسایلی که میخرم، کتابی که میخوانم و

در مرحله ایی از زندگیم قرار دارم که حس میکنم باید شروع کنم و بنویسم. نوشتن، در حال حاضر تنها راهی است که میتوانم با

کلاس سوم دبیرستان بودم که کتاب آیین سخنرانی دیل کارنگی را خواندم. کتاب را به سختی پیدا کرده و خریده بودم. چون شهرستانی که در

امروز صفحه ایی از کتابِ «نوشتن با تنفس آغاز می شود» درسی بزرگ دربارۀ نوشتن به من آموخت. بیایید با هم این صفحه را بخوانیم.

هیپنوتیزم جاده ای (HIGHWAY HYPNOSIS) اصطلاحی است که امروز آموختم. حالتی است که در آن مشغول رانندگی هستید و ناگهان به خود بیایید و ببینید
یک گوش شنوا و همراه دلسوز، لیلا راهپیما اینجاست تا در لحظههای سخت و روزهای پیچیده کنارت باشه. فارغ از اصطلاحات پیچیده و قضاوتهای بیمعنی، میتونی با خیال راحت حرف بزنی و مطمئن باشی که اینجا فقط به تو و احساساتت توجه میشه.