روزهای آخر اسفند ۹۹ بود که سایتم را راه اندازی کردم. از سال ۸۴ دلم میخواست فضایی داشته باشم که در آن جا بنویسم. از همان سال هایی که بلاگفا نویسی رواج داشت و تبش گرم بود. ولی ترس هایم هیچ وقت اجازه این کار را ندادند.
بگذریم.
وبلاگ نویسی این روزها برایم مهم تر شده. چون دید تازه ایی به موضوع پیدا کرده ام. دلم می خواهد فقط بنویسم و بنویسم. نوشتن و به روز کردن سایت برایم چنان اشتیاق و رضایت خاطری به همراه می آورد که دیگر به سئو و تعداد بازدید کننده و باقی موارد اهمیتی نمی دهم.
اینجا را خانه ی خودم می دانم. خانه ی تمرینم. فضایی که برای من است و میتوانم در آن بنویسم، خودم را رشد دهم و به توسعه خودم کمک کنم.
از امروز (۳۰ مرداد ۱۴۰۰) میخواهم جدی تر و منظم تر بنویسم. شده حتی یک خط ولی هر روز اینجا بنویسم و منتشر کنم.
به دنبال نتیجه خاصی نیستم، صرف عمل نوشتن حالم را خوب می کند.
به دنبال رسیدن به کیفیت خاصی نیستم و فقط برایم کمیت نوشتن مهم است.
الهام بخش من برای نوشتن این جمله چخوف است که می گوید:
«تا می توانی بنویس! بنویس! بنویس آن قدر بنویس که انگشتانت بشکند.»
پس. نوشت: این تصمیم را یکی از روزهای اسفند ماه ۹۹ هم گرفته بودم. یادم است پستی هم درباره این موضوع منتشر کردم. ولی به خاطر شرایط مادر شدنم امکان عملی کردنش آن هم به صورت هر روز برایم محقق نشد. این بار ولی عزمی جزم برای عملی کردنش دارم.