بیگانه

بیگانه
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: لیلی گلستان
نشر: مرکز
تعداد صفحات: 176
اولین رمان کلاسیک بعد از جنگ و اولین اثر کامو
یکی از مهمترین آثار ادبیات قرن بیستم
رازآلود با شخصیتی غیرعادی و عجیب و غریب ( آقای مورسو)

برش هایی از کتاب

• امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمی‌دانم. از آسایشگاه یک تلگراف دریافت کردم: «مادر فوت شد. خاکسپاری فردا. احترام فائقه.» این معنایی ندارد. شاید دیروز بود.
• ساعت دو اتوبوس سوار می‌شوم و عصر می‌رسم. اینجوری می‌توانم شبِ احیا بگیرم و فردا شب برمی‌گردم. از رئیسم دو روز مرخصی خواستم و با چنین عذری نمی‌توانست درخواستم را رد کند. اما قیافه‌اش راضی نبود. حتی به او گفتم: «تقصیر من نیست.» جوابی نداد. فکر کردم نباید این را به او می‌گفتم. به هر حال لزومی نداشت عذر بیاورم. در واقع باید خودش به من تسلیت می‌گفت. بدون شک وقتی مرا پس‌فردا عزادار ببیند این کار را می‌کند. در حال حاضر انگار مثل این است که مادرم نمرده است. برعکس، کارها پس از خاکسپاری ردیف می‌شوند و همه چیز حالت رسمی‌تر بخودش می‌گیرد
• ساعت دو سوار اتوبوس شدم. هوا حسابی گرم بود. در رستوران غذاخورده بودم، مثل همیشه در رستوران سلست بخاطر من همه‌شان ناراحت بودند و سلست به من گفت: «آدم فقط یک مادر دارد.» وقتی رفتم، تا دم در مرا بدرقه کردند. کمی قاطی کرده بودم، چون باید پیش امانوئل می‌رفتم و از او یک کراوات سیاه و یک بازوبند قرض می‌کردم. چند ماه پیش دایی‌اش مرده بود.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط