مرغ دريايى

مرغ دريايى اثر چِخوف يكى از كتاب هاى محبوب من است. شايد به اين دليل كه من نمايشنامه خوانى را با اين كتاب شروع كردم.

(البته هنوز نمایشنامه خوان حرفه ايى نيستم و نمايشنامه هاى زيادي نخوانده ام)

قلم زيبا و منحصر به فرد چِخوف را مى پسندم و بعد از اينكار نمايشنامه دايى وانياى او را نيؤ خواندم.

انتشارات قطره اين كتاب را منتشر كرده.

كتاب ترجمه كامران فاني است.

١٢٨ صفحه دارد و گفته اند شخصى ترين اثر  چِخوف است.

برش هايى از كتاب

اين پول نيست كه اهمیت دارد. فقرا هم ممكن است خوشبخت باشند.

آنها يكديگر را دوست دارند. و امروز روحشان در كوششى كه براي درك يكسان يك اثر هنری مي كنند، يكي مي شود.

 

ما براي بيان انديشه هايمان نياز به سبك هاي جديدي داريم. بدون سبك هاي جديد بهتر است تئاتري نداشته باشيم.

خيلي لذت بخش است كه انسان حتي نويسنده كوچكى باشد.

 

من بي او نمي توانم زندگی كنم … حتى صداى پاهايش دوست داشتنى است.

 

بايد زندگی را آن طور كه در روياهامان مي بينيم نشان بدهيم، نه آن طور كه هست يا بايد باشد.

توي نمايشنامه تو تحرك كم است_ چيزى جز حرف زدن وجود ندارد. به نظر من در هر نمايشنامه اى عشق هم بايد باشد.

 

زيرا در جهان جز روح هيچ چيز هميشگى و لايتغير نيست… هم چون زندانيي كه در اعماق چاهى تهى و ژرف افكنده شود، نمى دانم كجا هستم و چه در انتظارم است. همه چيز از نظرم پنهان است. اينك در نبردى سخت و بى امان با ابليس_ منشاء نيروهاى مادى_ گرفتارم و بر او پيروز خواهم شد، و آن گاه ماده و روح در يك هماهنگى پرشكوه يكى خواهند شد و ملكوت اراده جهاني پايدار خواهد گشت.

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط