خواندن زندگینامه روانشناسان بزرگ برایم جذاب است. روانشناسانی که نظریه پرداز نیز بودند. عقیده ام این است که برای فهم و درک بیشتر نظریه های رشد و شخصیت افرادی چون فروید، یونگ، اریکسون، آلپورت و … ابتدا باید زندگی آنها را خوب بخوانم و بدانم. چون سرچشمه و منشاء اکثر مفاهیم این نظریه ها، اتفاقات و تجربیات رخ داده شده در دوران کودکی افراد واضع نظریه است. به همین دلیل زندگینامه ی روانشناسان بزرگ را با دقت می خوانم. برای خواندن زندگینامه روانشناسان بزرگ از دو کتاب نظریه های شخصیت شولتز و نظریه های شخصیت فیست که در کتابخانه ام دارم استفاده می کنم. البته با اندکی سرچ در اینترنت و این طرف و آن طرف. چند روز پیش تصمیم گرفتم که در سایت تازه تاسیس شده ام بخشی را به زندگینامه این روانشناسان که حق بزرگی بر گردن علم روانشناسی دارند، اختصاص دهم و خیلی جدی به زندگینامه این افراد و نظریه های آن ها در شخصیت بپردازم. این کار را خالی از فایده نمی دانم. هم مرور و یادآوری خوبی بر آموخته های سال های پیشین خودم است و هم می تواند مطلب مفیدی باشد برای علاقه مندان به روانشناسی و تمام کسانی که اولین قدم هایشان را در راه روان شناس شدن بر میدارند. هدفم من در این سایت گفتن و نوشتن از روانشناسی علمی است. پس چه بهتر از این که بخشی از آن را به زندگینامه ی بزرگان روانشناسی اختصاص دهم.
اولین زندگی نامه ایی که به آن می پردازم زندگینامه زیگموند فروید پدر علم روان کاوی است.
دوران کودکی و نوجوانی فروید
1
در روز شش ماه مارس یا مه 1856 در فریبرگ موراوی (چک و اسلواکی کنونی) پسری به نام زیگموند به دنیا آمد که در آینده پدر علم روانکاوی شد.
2
زیگموند فروید اولین فرزند ژاکوب و آمالی ناتانسون فروید بود. در زمان تولد او، پدرش 40 ساله بود و مادرش 20 سال داشت. مادر زیگموند سومین همسر ژاکوب فروید بود.
3
او خانواده ایی شلوغ و پر جمعیت داشت. پدر زیگموند از ازدواج قبلی خود صاحب دو فرزند پسر به نام های امانوئل و فیلیپ بود. برادران ناتنی زیگموند در آن زمان ازدواج کرده و صاحب فرزند بودند. پدر و مادر زیگموند فروید، ظرف مدت ده سال بعد از تولد وی صاحب هفت فرزند دیگر شدند.
4
پدر فروید تاجر پشم بود، مردی مستبد و سختگیر. فروید در بزرگسالی به یاد می آورد که چه خشم، خصومت و تنفر کودکانه ایی به پدرش داشته و چگونه از دو سالگی نسبت به او احساس برتری می کرده است.
5
مادر زیگموند زنی زیبا، ظریف، جذاب، با محبت و حمایت گر بود که پسرش بزرگش را بسیار دوست داشت. او به پسر بزرگش افتخار می کرد. زیرا از پیرزنی پیشگو شنیده بود که فرزندش در جهان مردی بزرگ خواهد شد.
6
فروید با مادرِ جوانِ خود ارتباطی گرم و صمیمی داشت. دلبستگی جنسی پر شوری که او به مادر خود داشت بعدها زمینه ساز پدیدآیی مفهوم عقده ادیپ شد. عقده ادیپ را میتوان بخش جدایی ناپذیر دوران کودکی فروید و همچنین بخش مهمی از نظریه ی او دانست. ارتباط صمیمی فروید با مادرش باعث شد که سال ها بعد بیان کند «رابطه مادر و پسر عالی ترین روابط انسان و بدون هر گونه تزلزل است». از سوی دیگر فروید به واسطه تأثیر شدید تجربه های اولیه خود در جایی نوشت: «مردی که محبوب بی چون و چرای مادرش بوده است، در زندگی احساس سردار فاتحی را داراست؛ این اعتماد به موفقیت اغلب موجب موفقیت واقعی می شود».
7
فروید تقریباً یک و نیم ساله بود که دومین فرزند پسر خانواده با نام ژولیوس به دنیا آمد. تولد برادر کوچکتر تأثیر عمیقی بر رشد روانی زیگموند گذااشت. او نسبت به برادر کوچکش احساس خصومت می کرد و میل ناهشیاری به مرگ او داشت. ژولیوس در شش ماهگی مرد و زیگموند از این که باعث مرگ برادرش شده بود، احساس گناه می کرد. این احساس گناه تا بزرگسالی همراه بود. تا این که سال ها بعد در دوران بزرگسالی کشف کرد آروزی مرگ خواهر یا برادر در کودکان امری متداول است. فروید پی برد علت مرگ برادرش در سال های پیش آرزوی او نبوده است. بنابراین بار گناهش کمتر شد و خیالش آسوده گشت. در این مقطع فروید با تحلیل خودش به رشد روانی بعدی خودش کمک کرد.
8
زیگموند با خواهران و براداران کوچکتر از خودش نه تنها رابطه ی صمیمانه ایی نداشت؛ بلکه نسبت به آنها تنفر داشت. او با به دنیا امدن هر فرزند رقیبی تازه برای کسب عشق و محبت مادر در برابر خود می دید به همین دلیل به شدت خشمگین و حسود می شد. زیرا با به دنیا آمدن هر فرزند آن ها را رقیبی تازه برای کسب محبت مادرش می دید. او با به دنیا آمدن هر فرزند خشمگین و حسود می شد. به احتمال زیاد این جریان در شکل گیری روحیه ی رقابت جویی بالای فروید نقش بسزایی داشته است.
9
فروید سه ساله بود که خانواده ی او فیبرگ را ترک کردند. برادران ناتنی او با خانواده هایشان به انگلستان رفتند و خانواده پدری فروید ابتدا به لایپزیگ و یک سال بعد به وین مهاجرت کردند.
10
نزدیک ترین دوست کودکی زیگموند فروید برادرزاده اش بود که یک سال از او بزرگتر بود. برادر زاده فروید تاثیر شدیدی بر او گذاشت؛ این تأثیر به حدی بود که فروید سال ها بعد برادرزاده اش را به عنوان سرچشمه تمام دوستی ها و تنفرهای دوران زندگی خود توصیف کرد.
11
زیگموند پسری اهل علم، جدی و سرشار از هوش بود. پدر و مادر او تا حد امکان به پرورش هوش او کمک کرده و محیط مناسبی را برای پیشرفت او فراهم کردند. برای مثال خواهران فروید در خانه اجازه استفاده از پیانو را نداشتند. زیرا ممکن بود سروصدای آن، مزاحم مطالعه ی زیگموند شود.
12
زیگموند فروید در خانه، اتاقی بسیار کوچک داشت که بیشتر اوقات روز خود را در آن جا به مطالعه مشغول بود. او حتی برای غذا خوردن نیز از اتاق خود خارج نمی شد. غذای خود را در همان اتاقک بسیار کوچک می خورد تا مبادا فرصت مطالعه را حتی برای دقایقی از دست دهد.
13
زیگموند از هشت سالگی شکسپیر می خواند. او بر زبان های آلمانی، عبری، لاتین، یونانی، فرانسه و انگلیسی مسلط بود. زیگموند دو زبان ایتالیایی و اسپانیایی را نیز به صورت خودآموز آموخت. او به تاریخ نظام ارتش علاقه فراوانی داشت.
14
زمان انتخاب حرفه که رسید، زیگموند به سمت حرفه ی پزشکی کشیده شد. دلیل انتخاب حرفه ی پزشکی علاقه ی زیگموند به این رشته و تمایل به پزشک شدن نبود.
پس چه چیزی باعث شد که فروید پزشکی بخواند؟ 1- کنجکاوی شدید فروید درباره ماهیت انسان 2- دیدگاه او در این باره که مطالعه در حرفه ی پزشکی می تواند منجر به ایجاد حرفه ایی در پژوهش علمی شود. فرویدیهودی بود و در وین آن زمان امکان انتخاب حرفه های معدود و اندکی برای افراد یهودی وجود داشت.
فروید و آزمایشات کوکایین
15
کشفی عظیم و به شهرت رسیدن رویای دوران نوجوانی فروید بود. او در تمام سال های عمر خود سرسختانه برای رسیدن به این رویا تلاش می کرد. در دهه 1880 و 1890 بارها باور کرد که در آستانه چنین کشفی قرار دارد. ولی هر بار ناکام ماند و شکست خورد. اولین ناکامی او در سال های 1884-1885 رخ داد. زمانی که او در دانشکده پزشکی در حال انجام آزمایشاتی روی کوکایین بود. فروید گمان کرد که در بررسی کوکایین به پیشرفت مهمی دست یافته و اعلام کرد که کوکایین داروی است با مزایای شگفت انگیز. او از این کشف خود چنان هیجان زده بود که خود رو به مصرف کوکایین آورد و به آن اشتیاق پیدا کرد. کوکایین عوارض زیان بخش آشکاری برای او نداشت. فروید کوکایین را نوشدار، دارویی معجزه آسا، ماده ای جادویی و یک داروی بی حسی موثر می دانست که قابلیت درمان بسیاری از بیماری ها را دارد. فروید با پافشاری و اشتیاق تمام استفاده از این دارو را به نامزد، خواهران و دوستانش توصیه می کرد. او حتی مقدار کمی از کوکایین را برای نامزدش «مارتا برنایس» فرستاد تا او را قوی و گونه هایش را گلگون کند.
16
درست هنگامی که فروید احساس می کرد در آستانه کشفی بزرگ قرار دارد و درست زمانی که برای دیدن مارتا وین را به مقصد هامبورگ ترک می کند، همکار وی «کارل کولر» امتیاز کشف ویژگی های بی حس کننده کوکایین را با نام خود دریافت می کند.
این در حالی بود که فروید برای درمان یکی از دوستانش که به مورفین معتاد بود از کوکایین استفاده کرد و باعث شد که دوستش به این دارو معتاد شود.
17
این دو ماجرا باعث ناامیدی فروید شد. در نتیجه فروید نه تنها اولین فرصت خود برای مشهور شدن را از دست داد. بلکه به دلیل تاکیید زیاد بر کوکایین در مقالات و سخنرانی هایش دچار بدنامی شدید شد. نهایتا زمانی که کوکایین به عنوان ماده ایی اعتیاد آور شناسایی شد، فروید از این که با جدیت به این موضوع پرداخته پشیمان شد.
18
بعدها از نامه های های منتشر شده فروید به دوستش ویلهلم فلیس این موضوع کشف شد که فروید مصرف کوکایین را تا سالها بعد و در دوران میانسالی اش ادامه داده است.
فروید و هیستری مردان
19
دومین فرصت برای به شهرت رسیدن فروید در سال 1886 زمانی بود که فروید از پاریس به وین بازگشت. او در پاریس اطلاعاتی درباره هیستری مردان از شارکو کسب کرده بود.
20
فروید تصور کرد که این اطلاعات توجه و احترام انجمن پزشکان سلطنتی وین را به او جلب خواهد کرد و بدین ترتیب به شهرت خواهد رسید. او باور داشت که انجمت تحت تاثیر اطلاعات او درباره هیستری مردان قرار خواهد گرفت. زیرا پزشکان قدیمی معتقد بودند که هیستری نوعی اختلال زنانه است، زیرا این مشکل از رحم سرچشمه می گیرد. و علت این اختلال را رحم سرگردان می دانستند، به این صورت که معتقد بودند رحم در بدن زن حرکت می کند و باعث می شود اندام های مختلف بد کار کنند.
21
محاسبات فروید اشتباه از آب در آمد. زمانی که او مقاله خود را درباره هیستری مردانه به این انجمن ارایه داد، در کمال ناباوری متوجه شد که اکثر پزشکان هیستری آشنا بودند و می دانستند که مردان نیز ممکن است به این بیماری مبتلا شوند. مقاله فروید نوآوری و کشف جدیدی نبود به همین دلیل مورد توجه قرار نگرفت و فروید بار دیگر در رسیدن به شهرت ناکام شد.
22
متاسفانه فروید در سرگذشت زندگی خود این ماجرا را به شیوه ایی متفاوت نقل کرد. او ادعا کرد که مقاله او به این دلیل مورد توجه قرار نگرفت که اعضای انجمن قادر به درک ریشه ایی مفهوم هیستری نبودند. سالووی بیان می کند که گزارش فروید از این ماجرا ساختگی بوده است و یکی از داستان هایی است که فروید و طرفدارانش خلق کرده تا از روان کاوی اسطوره و از بنیان گذار آن قهرمان بسازند.
ویژگی های شخصیتی فروید
23
فروید فردی حساس و پر حرارت بود. او از همان سال های نخست زندگی اش جاه طلب و بلند پرواز بود و آرزوی کسب موفقیتی بزرگ و شهرتی بین المللی را در سر می پروراند.
24
فروید توانایی برقرار کردن روابطی صمیمانه و تقریباً مرموز با دیگران داشت.
25
در زمان دانش آموزی با دوست صمیمی اش « ادوارد سیلبر اشتاین» انجمنی را برای فراگیری زبان اسپانیایی تشکیل دادند. فروید با دوستش اتحاد صمیمانه ایی برقرار کردند که به دیگران اعتماد نداشت و به دنیا با سوءظن می نگریست. روابط مشابه این رابطه بارها در طول زندگی فروید تکرار شدند.
26
فروید احساس می کرد که دیگران او را آزار می دهند.
فروید احساس نیرومندی از تنهایی و انزوا را همیشه با خود داشت. حتی زمانی که با اطرافیان زیادی احاطه شده بود. او جنبه های خصوصی شخصیت اش را فقط با اطرافیان صمیم اش در میان می گذاشت و در عین حال احساس می کرد که دیگران او را آزار می دهند.
27
به نظر می رسید که فروید به این روابط عمیق که هم اختصاصی و هم تا اندازه ای به دیگران بی اعتماد بود، نیاز دارد.
28
فروید در کتاب تعبیر رویاها درباره توالی قطع روابط میان فردی خود گفت: «زندگی عاطفی من همیشه اصرار داشته است که باید یک دوست صمیمی و دشمنی منفور داشته باشم. من همیشه توانسته ام هر دو را دوباره برای خودم تامین کنم». توانایی فروید در برقراری روابط پرشور و نفرت وی از دوستان سابق، در مکاتبات وی با دوستان صمیمی اش آشکار است.
29
فروید نویسنده ایی قهار و مترجمی زبردست بود. او آثار فیلسوف انگلیسی جان استوارت میل و روان پزشک فرانسوی ژان مارتین شارکو را ترجمه کرد.
او در سال 1930 جایزه گوته برای ادبیات را دریافت کرد. چیزی که نه آرزویش را داشت و نه انتظارش را.
30
کنجکاوی عقلانی شدید شهامت اخلاقی غیرعادی از دیگر ویژگی های فروید بود.
فروید احساس تردید نسبت به پدرش و سایر مظاهر پدرگونه داشت.
او فردی کینه توز بود و به کسانی که به او یا نظریه روان کاوی بی حرمتی می کردند، تنفر و کینه شدیدی نشان می داد.
31
فروید نسبت به کشور و مردم آمریکا تنفر شدیدی داشت. این احساس بعد از سفر او به ایالات متحده در سال 1909 شدیدتر شد.
آثار فروید
32
به رغم تمام مشکلات دوران میانسالی فروید شاهکار خود به نام تعبیر رویاها را در سال 1899 به سرانجام رسانید.
کتاب تعبیر رویا پیامد خودکاوی فروید بود که عمده آن ها را برای دوستش ویلهلم فلیس برملا کرده بود.
این کتاب حاوی بسیاری از رویاهای فروید بود. رویاهایی که در پس اسامی جعلی پنهان شده بودند.
33
بلافاصله بعد از انتشار کتاب تعبیر رویاها رابطه دوستی فروید و فلیس به سردی گرایید و سرانجام در سال 1903 قطع شد.
34
قطع ارتباط فروید و فلیس بعد از انتشار تعبر رویاها به قطع رابطه فروید و بروئر پس از انتشار مطالعاتی درباره هیستری شباهت دارد. در ضمن این پیش درآمد قطع رابطه او با آلفرد آدلر، کارل یونگ و چند تن دیگر از همکاران نزدیک وی بود.
35
کتاب تعبر رویاها نتوانست بلافاصله آن شور و هیجان بین المللی که آرزوی فروید بود را به وجود آورد. ولی نهایتا شهرت مورد علاقه فروید را برایش به ارمغان آورد.
36
در مدت پنج سال بعد از انتشار کتاب تعبیر رویاها فروید چند اثر مهم دیگر نیز خلق کرد.
کتاب «درباره رویاها» : از آن جایی که تعبیر رویا نتوانست توجه زیادی را به خود جلب کند، فروید درباره رویاها را نوشت.
«کتاب آسیب شناسی زندگی روزمره» : در این کتاب از لغزش های فرویدی سخن به میان آمده است
«سه رساله درباره نظریه میل جنسی» : با این اثر بود که میل جنسی به صورت موضوع مهمی در روان کاوی در آمد
«جوک ها و رابطه آنها با ناهشیار» : در این کتاب فروید بیان کرده که جوک ها مانند رویاها و لغزش های فرویدی معنی ناهشیار دارند.
37
آثار فروید به محکم کردن بنیان نظریه روان کاوی و مشهور شدن فروید در محافل پزشکی و علمی کمک بسزایی کردند.
مرگ فروید
32
از سال 1938 به بعد سلامتی جسمی فروید به شکلی دردناک و غم انگیز در حال افول بود. با این حال او هنوز از نظر ذهنی هوشیار و تقریبا تا آخرین روز زندگی خود مشغول به کار بود.
33
سر انجام در اواخر سپتامبر 1939 زیگموند فروید در نزد پزشک خود «ماکس شور» اعتراف کرد که «دیگر برای من چیزی جز عذاب وجود ندارد و زندگی برایم معنای دیگری نمی دهد».
34
پزشک فروید به او قول داد که اجازه نخواهد داد که او زجر بکشد و به او اطمینان خاطر داد که بر سر قولش می ماند. فروید از پزشک خود تشکر کرد اما بلافاصله دچار شک شده و از پزشکش خواست که ابتدا با آنا مشورت کرده و نظر او را در این باره بداند. «اگر آنا فکر می کند که این کار درست است در آن صورت کار را تمام کن».
35
آنا ابتدا با این کار مخالفت ورزید و تمایل به ادامه زندگی پدرش داشت. با استدلال پزشک فروید که این کار را پایانی برای رنج های بی پایان او می دانست، آنا کوتاه آمده و با این کار موافقت کرد.
36
سپس پزشک فروید طی 24 ساعت، سه آمپول مورفین به فروید تزریق کرد. میزان این آمپول ها بیش از اندازه لازم برای تسکین درد بود.
37
و سرانجام سال های طولانی رنج و سختی فروید به پایان رسید و فروید در سن 83 سالگی رخت از جهان بربست.
سخنانی از فروید
1- همیشه مشخص بوده است انسانیت دارای روح است، ولی وظیفه ی من در این مورد، اثبات این اصل است که انسانیت غریزه هایی هم دارد.
2- شماری از موجودات آدمی را که کاملاً از یکدیگر متمایزند، در گرسنگی نگاه دارید. با افزایش نیاز اجباری به غذا، همه ی اختلافات فردی از میان می رود و به جای آن همان گونه که می بینیم تجلی یکنواخت غریزه ارضا نشده جانشین می شود.
3- انسان نه تنها اغلب بیش از آنچه که معتقد است غیراخلاقی است، بلکه بیش از آنچه می پندارد اخلاقی است.
چند نکته خواندنی درباره فروید
1- نظریه ی فروید در مورد ماهیت انسان منعکس کننده بسیاری از تجربه ها و ناامنی های کودکی خود او است.
2- نظریه ی روان کاوی فروید از تمام نظریه های شخصیت جامع تر است. این نظریه بیش از هر نظریه ی دیگری مورد نقد مثبت و منفی قرار گرفته است.
3- جذابیت نظریه ی فروید به این دلیل است که: 1- میل جنسی و پرخاشگری که اساس روانکاوی هستند در میان مردم محبوبیت زیادی دارند. 2- فروید طرفدارانی پر شور داشته که او را یک قهرمان افسانه ایی بزرگ می دانستند و نظریه ی او را از وین در سراسر دنیا گسترش دادند. 3- به دلیل مهارت زبانی بالا فروید توانست نظریه های خود را به شیوه ایی هیجان انگیز و وسوسه کننده بیان کند.
4- آگاهی فروید از شخصیت انسان بر اساس تجربیات وی با بیمارانش، خودکاوی و تحلیل رویاهای خودش و مطالعات عمیق وی در زمینه انواع علوم و طبیعت بشری به دست آمد.
5- فروید به شکل گیری نظریه پس از مشاهده معتقد بود.
6- فروید تاکید داشت که روان کاوی نمی تواند دستخوش التقاط گرایی شود.
7- فروید تخطی از عقاید خود را تاب نمی آورد. پیروان و شاگردانی که از پذیرفتن عقاید فروید سر باز می زدند، بی درنگ و به شدت توسط فروید طرد می شدند.
8- فروید در درجه اول خود را دانشمند می دانست.
9- تعریف فروید از علم با تعریف روان شناسان امروزی از علم بسیار متفاوت بود.
10- فروید به جای روش های پژوهش دقیق، بیشتر بر استدلال استنتاجی (قیاسی) متکی بود.
11- او مشاهدات خود را به صورت ذهنی، روی نمونه نسبتا کوچکی از بیماران (اغلب از طبقه ی متوسط بالا و بالا) انجام می داد.
12- فروید منحصرا از روش موردپژوهی استفاده کرد. او معمولا بعد از آشکار شئن حقایق بیمارانش، فرضیه هایی را فرمول بندی می کرد.
13- فروید اطلاعات خود را کمّی نکرد و تحت شرایط کنترل شده به مشاهده نپرداخت.