«خانواده نیک اختر، جدیدترین اثر طنزنویس مشهور و توانی معاصر کشورمان ایرج پزشکزاد است که برای اولین بار در ایران منتشر می شود. داستان، حکایت زن و شوهری ایرانی به نام محمود و بدری نیک اختر است که پس از انقلاب به اتفاق فرزندانشان (فرهاد و فرشته) و مادر بدری (خانم بزرگ) و فاطی که یک دختر بچه دهاتی است به آمریکا مهاجرت نموده اند. ما وقتی به آنها برمی خوریم که یکی از همکلاسی های نیک اختر به نام خانعمو استاد سابق دانشگاه که برای گردش به آمریکا آمده، میهمان آنهاست …»
«آنچه پشت جلد کتاب نوشته»
1
کتابی طنز با نگاهی جذاب و دلنشین به زندگی مهاجران ایرانی
خواندنش لذت بخش است.
حجم کمی دارد. (156 صفحه)
نشر آبی آن را به چاپ رسانده.
ایرج پزشکزاد نویسنده و طنزپرداز شناخته شده و مطرح معاصر است که پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده.
پزشکزاد خالق اثر موفق، مطرح و شناخته شده ی دایی جان ناپلئون است..
سبک نگارش این کتاب دیالوگ محور و شبیه نمایشنامه است.
درونمایه ایی طنز و انتقادی دارد.
2
از ایرج پزشکزاد به ترتیب کتاب های دایی جان ناپلئون، طنز فاخر سعدی و خانواده نیک اختر را خوانده ام.
3
برش هایی از کتاب
نیک اختر: این روزنامه را نگاه کن. این عکس تظاهراتی علیه سنگسار است که در واقع من راه انداخته بودم.
خان عمو: پس چرا خودت توی عکس نیستی؟
نیک اختر: چطور نیستم؟ کنار درست این پلیس را نگاه کن!
خان عمو: این که انگار دکتر مجیدی است. خیلی شکل آن …
نیک اختر: این نه، آن پهلویی.
خان عمو: از قیافه پهلویی هم زیر کلاه و عینک چیزی معلوم نیست. تازه این ریشو است تو که ریش نداری.
نیک اختر: ریش نیست باد زده شال گردن را آورده روی صورتم.
خان عمو: تو داری با جانت بازی میکنی، محمود! اگر چه گفت:
سر که نه در راه عزیزان بود / بار گرانی است کشیدن به دوش
نیک اختر: باز مسخرگی کن! این مقالات چی؟ اینها حساب نیست؟ این مقاله “وطن داری آموز از ماکیان” را بخوان.
خان عمو: این “ب.ک.مبارز” تویی؟
نیک اختر: بله، این امضای مستعار مناست.
خان عمو: ای والله! تو دل شیر داری، محمود! بخصوص که ممکن است در امضای “ب.ک.مبارز” یک مشابهتی هم با بیل کلینتون ببینند! آن وقت دیگر واویلا! میشوی مبارز جهانخوار.