آنچه امروز آموختم-۱۰

امروز صفحه ایی از کتابِ «نوشتن با تنفس آغاز می شود» درسی بزرگ دربارۀ نوشتن به من آموخت. بیایید با هم این صفحه را بخوانیم.

«من واقعاً اصرار دارم عملکرد نوشتن تان را یک رابطه درنظر بگیرید. سعی کنید ارتباط ایجاد کنید. مثل روابط انسانی تان سعی کنید محدودیت هایی برای سلامت آن رعایت کنید. نگذارید زندگی تان به قدری در این نوشته مستغرق گردد که کل زندگی تان با ضرباهنگ آن تنظیم شود. دنیای بزرگی است. باید دنیا را به میزانی تجربه کنید که وقتی برمی گردید سر میزتان، چیزی برای نوشتن داشته باشید. بلکه شاید حتی لازم باسد گاهی ننویسید. از هم فاصله ای بگیرید. خلیل جبران می گوید، «بگذارید در با هم بودنتان خللی هم ایجاد شود». این نوشته همان طور که با مردم درست است با نوشتن هم درست است. نمی گویم سال ها یکدیگر را تحریم کنید ولی اگر حتی این کار را هم کردید، در نظر داشته باشید که وقتی برمی گردید، نزد نوشته یا کامپییوترتان بازنگشته اید، به درون یک رابطه بازگشته اید. دقیقاً به همین ترتیب با آن رفتار کنید و انتظار نداشت باشید همان جایی که آن را قطع کرده اید دوباره از همان جا شروع کنید. اگر قبلاً آمادگیِ انجام این کار را داشته باشید، دشواری آن برایتان کمتر است. نویسنده ای که فریاد می زند، «من نمی توانم از نوشتن فاصله بگیرم، من حتی نمی توانم تحمل کنم سه بار در هفته یک جا بنشینم!» نمی تواند فضا را برای ورود نوشتن به صحنه باز کند. این ارتباط حالت زنده و پویایی دارد. نمی شود چیزی را در موقعیتی قرار داد و امیدوار بود خودش به خوای خودش زنده بماند. در زندگی تان جایی برایش باز کنید. فضایی خیلی کوچک به قدر کشوی لباسِ زیرتان برایش کافی نیست. فضا بدهید رشد کند، نفس بکشد و شگفت زده تان کند. به زنجیرش نکشید و بخواهید داستان معینی را بنویسد و از ریتم مشخصی تبعیت کند. اعتماد و احترام متقابل کمک بزرگی می کند.»

ایدۀ جالبی نیست؟!

با نوشتن ارتباط برقرار کنید، همان طور که با مردم ارتباط برقرار می کنید. به رابطه تان، به نوشتن اجازه دهید نفس بکشد، رشد کند و نتایج خارق العاده ایی به بار بیاورد.
به نوشتن در زندگی مان شخصیت بدهیم. شخصیتی پویا و سرزنده؛ این باعث می شود که نوشتن را یک کار مکانیکی و دشوار بدون هیچ انعطافی ندانیم. کاری که مثلاً به صورت اجبار انجام می شود.

در نوشتن باید روح باشد، پویایی باشد، جریان باشد.

به وقتِ ۳ مرداد ۱۴۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کافه پیانو

کتابی از فرهاد جعفری که انتشارت چشمه آن را منتشر کرده. اولین نوشتۀ فرهاد جعفری اولین بار در سال ۸۶ منتشر شد و تا تابستان

ادامه مطلب »

این کتاب را ممنوع کنید

این کتاب را ممنوع کنید نویسنده: آلن گرتز مترجم: سارا عاشوری نشر: پرتقال تعداد صفحات: داستانی نوجوانانه دربارۀ کتاب و اهمیت آن در تعلیم و

ادامه مطلب »

بچه های امروز معرکه اند

بچه های امروز معرکه اند نویسنده: عزیز نسین مترجم: داود وفایی نشر: مرکز تعداد صفحات: ۲۰۰ نامه نگاری های دو دوست و همکلاسی به نام

ادامه مطلب »

بیگانه

بیگانه نویسنده: آلبر کامو مترجم: لیلی گلستان نشر: مرکز تعداد صفحات: ۱۷۶ اولین رمان کلاسیک بعد از جنگ و اولین اثر کامو یکی از مهمترین

ادامه مطلب »

طرحواره وابستگی

• به تنهایی نمی توانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. • زندگی برای افرادی که این طرحواره را دارند، بسیار طاقت فرسا استو

ادامه مطلب »